کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محسن صرامی     نوع شعر : توسل     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

بی‌تو ما مثل یتـیـمی از نظـر افـتاده‌ایم            مثل مرغی در قفس بی‌بال و پر افتاده‌ایم

زندگی سخت است بی‌تو، مهربان‌تر از پدر            سخت تر این است، از چشم پدر افتاده‌ایم


فـاصله انـداخـته بین من و تو هر گـناه            یا غیاث المسـتغـیثین در خطر افتاده‌ایم

ندبه می‌خوانم ولی در ندبه هم بی‌ندبه‌ام            دیر وقتی هست از سوز جگر افتاده‌ایم

چهارده قرن است صدیقه صدایت می‌کند            حیف که ما گوشه‌ای با گوش کر افتاده‌ایم

صبح و شب از داغ مادر اشک می‌ریزی ولی            ما به جای گریه در فکر سفر افتاده‌ایم

هیچ چیز ما شبـیه منتـظرها نیست، نه            خوابمان برده، بله دور از سحر افتاده‌ایم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

هیچ چیز ما شبـیه منتـظرها نیست، نه            خوابمان برده، بله دور سحـر افتاده‌ایم

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بیا كه گنبد خضراست دیده بر راهت            بیا كه حـیـدر تنهـاست دیده بر راهت

چـقـدر مـنتـظـران تو بی‌صدا رفـتـنـد            نگـاه مضطرب ماست دیده بر راهت


بـه هـر دیـار عــزادار مـادرنـد هـمـه            بیا كه عترت طاهاست دیده بر راهت

قـسم به خاك نـشـسـته به چـادر مـادر            سكوتِ غربتِ دنیاست دیده بر راهت

هـنـوز نـالـۀ مــادر بـه گـوش مـی‌آیـد            ببین كه حضرت زهراست دیده بر راهت

میان كـوچه به دنبال گـوشواره حـسن            شهـیـد سـیـلی اعداست دیده بر راهت

كـنار بـسـتر غـرق به خـون مـادرتان            هـنوز زینب كـبـراست دیده بر راهت

مـیـانِ گـودیِ مـقــتـل حـسـیـن افـتـاده            هـنوز زیر لگـدهـاست دیده بر راهت

بـه نـالـه‌هـای بُـنَـیَّ كــنـار آن گـودال            زنی كه غرقِ تماشاست، دیده بر راهت

نـشـسـتـه بی‌ادبی رویِ سیـنـۀ مـاهش            ببین كه مادرت آنجاست دیده بر راهت

زمان كـشتن لب تشنه آب می‌خوردند            لبـاس‌های تـنـش را یكی یـكی بُـردنـد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد زوار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

می‌داند آنکه صد گره افتاده در کارش            قطعاً می‌ارزد ذکر «یا زهرا» به تکرارش

وقتی دلیل خلق عالم، خلقت زهـراست            یعنی خدا می‌خواهد عالم را بدهکارش


هرکس که حُبّ فاطمه در دل نگهدارد            تا روز محشر مرتضی باشد نگهدارش

با چشم خیسم باز از او اشک می‌خواهم            من هم نخواهم، نیست چشمم دست‌بردارش

شام سیاهِ سائلان چون روز روشن شد            در پـرتـو خـورشید عـالـم‌تابِ ایثـارش

افطار خود را مثل مولا بر گدا بخشید            دریای رحمت بود ذکر حق شد افطارش

وقت قنوت او ملائک خـیره می‌ماندند            بر آسـمـانی مملـو از دریـای انـوارش

او لیلة القدرست‌ و قدرش را علی فهمید            همچون شب قدری که مستور است اسرارش

آیه به آیه خطبه خواند و کافـران دیدند            قـرآن تراوش کرد از نطق گهـربارش

صدیقه‌ای که تا کمر خم شد نبی بر او            آن‌شب کمر بستـند کـذابان به انکـارش

حرف علی که در میان باشد، سپر زهراست            صد مرد جنگی نیست یک‌لحظه جلودارش

کم کم غلاف از شرم مولا آب شد وقتی            در پیش چشمان علی، دست علمدارش

بازو ورم کرد و دل هفت آسمان خون شد            این را حسن می‌داند و چشمان خونبارش

من کیـسـتم تا زائر آن بی‌نـشان باشـم؟            وقتی که خورشید است هر دم جزء زوارش

فــردا بـرای انـتـقــامـش مـی‌رسـد امـا            امروز مهدی هر کجا باشد، خدا یارش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ شایسته نیست به دفاع و ایثار حضرت زهرا  سلام الله علیها در مقابل امیرالمومنین  علیه‌السلام نگاه عامیانۀ زمینی همچون مردم داشت باشیم و دفاع زن از شوهر تلقی کنیم زیرا اگر بر فرض محال هر کسی هم بجای حضرت علی  علیه‌السلام جانشین برحق پیامبر بود حضرت زهرا  سلام الله علیها از او دفاع می کرد

افطار خود را مثل مولا بر گدا بخشید            معشوقه‌ای که عشق حیدر بود افطارش 

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

چاره‌ای بر این غم سربار کن بعداً برو           یک دعا در این شب دشوار کن بعداً برو

تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه           راه مرگم را خودت هموار کن بعداً برو


آخـرش بی‌اذن تو پـوشـیـه را برداشـتم           شکوه‌ای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو

آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟           فکر خون مانده بر دیوار کن بعداً برو

با دعـای تو دل هـمسایه‌ها راضی شده           لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو

بازویت که پُر ورم هر دنده‌ات که جابجا           هرچه را که دیده‌ام، انکار کن بعداً برو

روزه نذرت کرده‌ام یک بار دیگر پا شوی           لا اقل پیـشم بمـان افـطار کن بعداً برو

ناسـزاهایی شـنـیـدم از همه وقت سلام           فکـر داغ حـیـدر کـرار کـن بـعـداً برو

هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت           جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو

کاسۀ آب از کسی دیگر نمی‌گیرد حسین           عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو

پیـرهن را بافـتی، اما یکی کـافی نـبود           باز هم روی کـفن‌ها کـار کن بعداً برو

زینبت بوسه بجای تو به حنجر می‌زند           چـاره‌ای بر نیـزۀ اشـرار کـن بعداً برو

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت           جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـاید نـقـاب از چـهـرۀ کـفـار بـردارد            بـایـد عـلـم را حـیـدر کــرار بـردارد

با بار شیشه آمد و زهرا دلش می‌خواست            تا سـنـگ از راه عـبور یـار بـردارد


شمشیر از رو بست آتش در مصاف او            در را مجـابش کرد تا مسمار بردارد

هم دست آتش بود” در”، مسمار هم آمد            تا نـنـگ از پیـشـانـی دیـوار بـردارد

دستان پُر مهرش در آتش سوخته زهرا            تا که مـبـادا پـای حـیـدر خار بردارد

فهـمـید مـولا فـضه هم حتی اگـر آیـد            در را ز روی فـاطمه دشوار بردارد

طوری به خانه حمله شد باید علی حالا            از پـشت درب خـانه‌اش آوار بردارد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هم دست آتش بود” در”، مسمار هم آمد            تا نـنـگ از پیـشـانـی دیـوار بـردارد

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آنروز سوخت پـای عـلی زندگانی‌ات            آتش گرفت جان من از نیمه جانی‌ات
ای آرزوی سـوخـتـه از تـنـد بـاد درد            ای مـرهـم غـریبی من، هم زبـانی‌ات


آئـیـنـۀ شـکـسـتـۀ مـجـروح مـرتـضی            شـلاق آتش از تو گـرفـته جـوانـی‌ات
نقـش خراش سامریِّ شهر مانده است            مـاه کــبـود مـن؛ بـه رخ آسـمـانـی‌ات

از مردمی که سفرۀ شان پُر شد از فدک            هـیزم رسـید در عـوض مهـربانی‌ات
با خاطرات کوچه به مسجد رسیدی و            چشم سقیفه کور شد از خطبه خوانی‌ات
»دیوار می‌کـند کـمکت راه می‌روی»            مـسـمار بـوده باعـث این نـاتـوانی‌ات

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

»دیوار می‌کـند کـمکت راه می‌روی»            مـسـمار بـوده باعـث این نـاتـوانی‌ات

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یاسر مسافر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نشـسـته‌ام که بگـریم برای مـادرمـان            برای درد و بـلایی که آمـده سـرمـان

نشـسـته‌ام که بگریم برای روی کبود            به زخم‌های نشـسته به قلب کوثرمان


خـدا کـند که بسـوزد همیـشه در آتش            هرآنکه شعله نشانده به جان دلبرمان

به اشک‌های عـلی و به خط جبرائیل            دو صفحه روضه نوشتند بین دفترمان

زنی مجلـله و محـترم به روی زمین            میان کوچه فـتاده است در بـرابرمان

نوشـتـه‌اند که در بیـن لـشکـر افـتـاده            از این مصیبت عظمی شکسته رهبرمان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا در مصرع قبلی با بکار بردن کلمه اگر نوعی تشکیک وجود دارد.

نوشـتـه‌اند که در بیـن لـشکـر افـتـاده            اگر چنین شده باشد که خاک بر سرمان

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای کفن پیچیده‌ برخیز و ببین احوالِ من           عنقریباّ دق کنم رحمی نما بر حالِ من

کودکـانت را بغل کن تا نیافـتـادند ز پا           باز هم سوسو بزن ای کوکبِ اقبالِ من


بندها را باز کن برهم بزن سـیرِ رکود           گریه کن با طفل‌های خسته‌ات بی‌بالِ من

کاش می‌مردم نمی‌دیدم که داری می‌روی           مرگِ حیدر را بخواه ای کعبۀ آمالِ من

بینِ تابوتِ غم و غصّه چه راحت خفته‌ای           گردِ مهجوری نشسته فاطمه بر شالِ من

می‌برم در خاک پنهانت کنم دستم بگیر           یک نظر بر این دلِ از غصّه مالامالِ من

زینبت بدجور می‌ریزد بهم کاری بکن           زرد و پژمرده شده رخسارۀ اطفالِ من

بعد از این شبها نمی‌خوابم فقط ناله زنم           یک ترّحم کن ببین بشکسته شد احوالِ من

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد            من زمین خورده‌ترین مردِ جهانم ای داد

من جوانم تو جوان پیر شدی پیـر شدم            زود می‌اُفتد از این غم ضربانم ای داد


نـوزده سالگی‌ات قـسمت ما حـیف نشد            چشم خوردیم من و تازه جـوانم ای داد

من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم            می‌شود تا دو سه خط روضه بخوانم: ای داد

هـمـۀ شـهـر بـه اُفـتـادنـمـان خـنـدیـدنـد            هـمـه دیـدنـد کـه پـاشـیـد تَـوانـم ای داد

همه گفتند عـلی بود و زنش را کُـشـتند            من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد

درِ خیبر، صفِ دشمن همه هیچ این غم را            نــتــوانــم نــتـــوانــم نــتــوانــم ای داد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و اغراق بی مورد حذف شد

هفت جای بدنت تا در مسجد بشکـست            و نـمی‌شد به تو خود را برسانم ای داد

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از ابـتـدا قـیـامـت او آشــکــار بــود            آنکه بانویی که ممتحـن کردگار بود

در بنـدگی خـویش خـدای بـقـیـه بود            سرتا به پاش مظهـر پـروردگار بود


در خانه با کنیز خودش همکلام بود            در سجده با خدای خودش همجوار بود

مردان جـنـگی از پس او برنیـامـدند            با اینکه بر جـراحت پهـلو دچار بود

کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است            وقت گذر ز کوچه چه با اقـتدار بود

زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست            پـای عـلـی بـرای بـلا بـی‌قـرار بـود

از گرگهای شهر فدک را گرفته بود            کرار بود گرچه خودش خانه‌دار بود

بستند راه کوچه! مگر کم می‌آورد؟!            غافـل ازآنکه چـادر او ذولفـقـار بود

سیـلی زدند جا بـزند! گـفت یا عـلی!            یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود

رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد            با قامت شکـسته عجب پای کار بود

تا حشر خاک بر سر اهل مدینه کرد            آن معجری که روی سرش پرغبار بود

واضح‌تر از همیشه علی را نظاره کرد            هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود

ارثیه داد حضرت مادر به دخـترش            ارثـیه‌ای که درد و غـم بی‌شمار بود

وقتی سر عزیز خـدا رفت روی نی            زینب اسـیـر هـلـهـلـه سی‌هـزار بود

از یک کفن مضایـقه کردند کوفـیان            بـر روی بـوریـا بـدنـی آشـکـار بود

در راه زینب از همه بدتر عذاب دید            دخت علی به ناقه عـریان سوار بود

دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست            با دست بستـه فاتح این کـارزار بود

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اصلا نخورد غصه آن گوش پاره را           اما حسن نشست و پی گـوشوار بود

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به شب نشسته چرا آسمان بازویت؟            چه کرده‌اند مگـر با تـوان بازویت؟

به زور تیغ؛ دهان غلاف را بسـتـند            که بـرمـلا نـشـود داسـتـان بـازویت


شبیه بغض و غرور و دل علی انگار            شکسته از دو سه جا استخوان بازویت

تمام چرخۀ خلقت می‌افتد از حرکت            همین که درد می‌افتد به جان بازویت

چگونه دق نکـنم در عـزای بازویت            فـدای لـرزش دستت فـدای بـازویت

جهان که دست به دامان توست جای خودش            دخیل بسته «وَرم»هم به پای بازویت

به فکر موی حسینی ولی چه سخت شده            بـلـنـد کـردن شـانـه؛ بـرای بـازویت

برای جان به لب آوردن علی کافیست            مـرور هـر شـبـۀ مـاجـرای بازویت

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای میـوه مـعـراج چـشـمِ روشن تو            یک کهکشان راه است تا فهمیدن تو
ای نور قبل از نور چشمت چشمه نور            دست همه خـورشـیدها بر دامن تو


دست غزل خالی‌ست در از تو سرودن            از واژه‌هـایـم بر نـیـایـد گـفـتـن تـو
قبل از
شما مثل جهنم بود این خاک            اما بهـشـتی گـشـته با عـطـر تن تو
ای قـله احسان سخـاوت‌های بـاران            تنـدیس رحـمت می‌شود
پیـراهن تو
چـشم مرا
بـارانی خـاکت سرشـتـند            نـامـه‌رسـان بـی‌نــشـان مـدفـن تــو
رو به درازا می‌رود شب های دنـیا            بعـد از تو و آن ماجـرای رفـتن تو

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

درک تو در تـصور خـلقـت نیامده            شـأنت هـنوز هم به روایت نـیامده

ای از ازل مصور تصویر لایـزال            آئـیـنه‌ای به این همه قِـدَمت نیـامده


گنگ ست کـائـنات برای سـتودنت            مانند کودکی که به صحـبت نیامده

زیبـاتـرین بـهـانۀ خلقت به غیر تو            شـرطی برای خـلـق نـبوت نیـامده

ریحانه‌ای هنوز هم ای هستی علی            اصلا به تو جراحت صورت نیامده

با اینکه مهربانیت از لطف بی‌حد است            اما به این قـبـیـلـه مـحـبت نـیـامـده

از آنهـمه که بین دعـا نـام بـرده‌ای            حتی یکی به مجـلس خـتمت نیامده

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خـمـیـد قـامت مـادر عـصـای بـابـا شد           میان کـوچه زمین خـوردنش تماشا شد

هـزار زخــم حـریـفـش نـبـود مـی‌دانـم           کشان کشان که پدر رفت قامتش تا شد


یکی نگفت که این دخـتر پیـمبر ماست           کسی نگفت چه ظلـمی به مـادر ما شد

خدا که هست به بت سجده می‌کنند چرا           به پیـش دیـدۀ تـوحـیـد شـرک احـیا شد

مقـدرات به هم خـورد بین آتـش و دود           فـراقــنـامـۀ ایـن خـانـواده امـضــا شـد

جرقـه‌های یتـیـمی به پشت در زده شد           به جان مادرمان هر چه شد همان جا شد

به احترام حضورش غلاف برمی‌خواست           برای عـرض ادب تـازیـانـه‌ای پـا شـد

شکست حرمت ما را مغـیره باعث شد           که روی اهل مـدیـنـه بـه مـادرم وا شد

نفـس نداشت ولی غـیرتش قـبول نکرد           برای رفـتن مـسـجـد خـودش مـهـیا شد

پدر به خانه سـلامت رسـید و او افـتاد           و تازه آنچه که شد پشت در هـویدا شد

سه ماه شد که از آغـوش مـادرم دورم           چـقـدر وحـشت از این داشـتـیم امـا شد

خلاصه روز نبوده که او زمین نخورد           خلاصه اینکه، همین روزگار زهرا شد

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یـاسـم ولی به چـشـم هـمه ارغـوانـی‌ام            سـروم ولی به چـشم همه قـد کـمـانی‌ام

امــروز قــاتــلــم بـه مــلاقــاتــم آمــده            تا شـهـر را خـبـر کـند از نیـمه جانی‌ام


اسـمـاء سـال خـورده مـرا راه می‌بـرد            پـیـری عـزا گـرفـته به حال جـوانـی‌ام

هر چـند با تـمـامـی قـدرت چـهـل نفـر            مـن را زمـیـن زدنـد ولـی آســمـانـی‌ام

ای مرگ مثل اهل محـل بی‌وفـا نـباش            چـشـمم به راه مانـده بگـیری نـشـانی‌ام

روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون            اصـلاً نـبــود حـق مـن و مـهـربـانـی‌ام

از بی‌کـسی، کسی نکـشـیـده شـبـیه من            مجروح کـیـنه‌های چهـل پـست جانی‌ام

این خانه حـسرت همه اهل مـدیـنه بود            چـشم حـسـود کـرده چه با زنـدگـانی‌ام

آماده گـشت پـیـرهن و دیـدنـی‌تر است            از این به بعد یاد حسین روضه خوانی‌ام

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چون اشک شمع، غمزده و بی‌صدا شدی           در پـیـش روم آیــنـه، آئـیــنـه‌هـا شـدی

از خـانهٔ دو چـشـمِ عـلی بـهـر رفـتـنت           با اشک‌های جـاری من هم صدا شدی


از آن دقـیقه‌ایی که پرت را شکـسته‌اند           هر ثـانـیـه به پیـش نـگـاهـم فـدا شـدی

قـدر تـمـاِم عـمـر عـلـی زخـم دیـده‌ایی           تـفـسـیـر نـقـش بسـتـهٔ قـالـو بـلا شـدی

هر قـدر بر غـم دل من خـنـده می‌کـنند           گریه است کار من که به غم مبتلا شدی

ای حـاجـت نـگـفـتـهٔ نـه سـال زنـدگـی           دارم سؤال از تو که از من رضا شدی؟

می‌بیـنـمت عزیز دلم بعد از این که تو           شب‌های جـمـعـه زائـر کـربـبـلا شـدی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در میان خلـق با او بوده هم‌سر فاطـمه            از ازل ساقی علی بوده‌ست، کوثر فاطمه

نام زهرا می‌درخشد در میان اهل بیت            سیزده معصوم ما دُرّند، گـوهـر فاطمه


چون کلام حق که با«هُم فاطِمَه» آغاز شد            در میان پنج تن هم بوده محـور فاطمه

در بهـای آفـرینـش از نـبی و از عـلـی            با حدیث قدسی «لولاک» شد سر فاطمه

هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب            فاطمه شد حیدر کرّار و حـیدر فـاطمه

مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می‌دهد            خطبه‌خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه

هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد            انتهـای مـنـبـر او خـتـم شد بر فـاطـمه

هرکسی در روضه‌های بچه‌هایش کار کرد            پاسخش را می‌دهد چندین برابر فاطمه

بر قلوب شیعـیان مهر شـفاعت می‌زند            می‌تکاند چادرش را روز محشر فاطمه

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگرچه كـاهم از آتش إبـا نخـواهم كرد            نمـاز سوخـتـنم را قـضا نخـواهم كرد

بدون مهر تو خـورشید را نمی‌خـواهم            بـدون نـام تو حـتی دعا نخـواهم کـرد


به کیـمـیاگـری چـشم فـضه‌ات سوگـند            که غیر خاک تورا توتـیا نخواهم کرد

به جز به دشمن مولا، به جز به دشمن تو            نثـار هـیچ کسی ناسـزا نـخـواهـم کرد

در آن مقام که مـادر گـریزد از فرزند            بگو که نوکر خود را رها نخواهم کرد

بگو چـکـار کـنم تا صـدا کـنی پـسـرم            که من به نوکری‌ام اکـتفا نخواهم کرد

تـو مــادر مــنـی و اخـتـیـاردار مـنـی            بگو بیار سرت را؛ صدا نخواهم کرد

منی که کـشـته عـشق حـسین تو هستم            به جز رضای تورا خونبها نخواهم کرد

علی که تکیه عالم به اوست، می‌فرمود:            که جز به فـاطـمه‌ام إتکا نخـواهم کرد

تو رو به قبله‌ترین کعبه و علی قبله‌ست            به غیر تو به کسی اقـتدا نخـواهم کرد

چنین که خاطرت آزرده است از کوچه            به حشر کوچه برای تو وا نخواهم کرد

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اکبر نازک کار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تـمـام عـمـر بـه یـاد غـمـت عــزادارم            همیشه خون به دل از خونِ روی دیوارم

برای غربت من اشک ریختی شب و روز            چـقدر گـریه به چـشـمان تو بدهکـارم


پس از تو خنده بمن می‌شود حرام، بمان            من از خـوشی زمانه فـقـط تو را دارم

بمان که جز تو کسی نیست فکر بی‌کسی‌ام            بمـان تـمام سپـاهـم! بـمـان عـلـمـدارم!

من از مدینه و دیوار و کوچه یک همسر            و یک پسر ز در و مـیخ آن طلبکـارم

تو سوخـتی و فـقط سهـم من تماشا شد            اگـر ز شـرم تـو مـانـنـد ابـر مـی‌بـارم

سپر برای تو دادم، خودت شدی سپرم            دگر پس از تو ز تیغ و غـلاف بیزارم

سـپـیـد بـخـتی مان را نظـر زدنـد آخر            عــروس خـانـه مـن تـا ابـد عــزادارم

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

پـای مانـدن داری اما پای رفـتن بیشتر            یـار نـه سـاله کـنارم باش لـطـفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر            هی نگو شرمنده‌ام شرمنده‌ام! من بیشتر


بی اجازه دشمنت در خانه ما پا گذاشت
عذر می‌خواهم‌ اگر این خانه امنیت نداشت

ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان            نه بـرای من بـرای بچـه‌ها اینجا بـمان
از مدینه می‌رویم اصلاً فقط با ما بمان            یا بمـان و یا بمان و یا بـمان و
یا بمان

التـماسم را نـدیـده هـیچکس! حالا ببـین
دیده‌ای حیدر بیوفتد از نفس؟! حالا ببین

بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست            بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست            با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست

کار کردی فضه را بی تاب کردی فاطمه
تو مراهم از خجـالت آب کردی فاطمه

شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم            چادر پاخوردۀ کـوثر نرفت از خاطرم
شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم            آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم

چهارچوب خانه از داغ تو هق هق می‌کند
گر بفهمد روضه را نجار هم دق می‌کند

از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم            قـنـفـذ آمد سـوی تو اما نشد کـاری کنم
با قلافـش زد به بازوها نشد کاری کنم           
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاری‌ کنم

کار حیدر سخت شد با زخم کاری می‌روی
ای جوانمرگ علی چه زود داری می‌روی

گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما            خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما
هم کـفـن داریم ما
هـم پیـرهن داریم ما            ایـن دم آخـر دم سـیـنـه زدن داریـم مـا

بی‌کفن باشد حسین و بی‌حرم باشد حسن
داد و بیـداد از غـریبی من طفـلان من

: امتیاز
نقد و بررسی

متأسفانه در بعضی از اشعار همچون بیت زیر شأن اهل بیت آنگونه که شایسته است رعایت نمی شود و شعر به گونه ای است که گویی حضرت علی علیه السلام  دارد حضرت زهرا سلام الله علیها را نصیحت می کند!!! لذا توصیه می شود از خواندن چنین ابیاتی پرهیز شود.

بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست            بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم            آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید مصطفی موسوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عـطر تو را بهشت زد و جـاودانه شد            جـبـریل هم که خـادم این آسـتـانـه شد

مقـصـودِ از خـلـق همه مـاسـوا تـویی            عـالـم برای گـردش دورت بـهـانه شد


ای مـادر حـسین، به طُـفـیل وجـود تو            نعمات حق، به سوی خلایق روانه شد

لعنت دهم به جبت وبه طاغوت هر نفس            دوزخ برای دشـمـن تو در زبـانـه شد

در پشت درب خانه تو مسجدالنبی ست            محـراب و منبر پـدرت درب خانه شد

ما مـؤمـن ولایت و عـرفـان تو شـدیـم            در بین خلـق، حُبّ تو ما را نشانه شد

ای پــاره تـن نـبـی و کـفـو مـرتـضـی            تدفـین جسم تو ز چه رو مخـفـیانه شد

: امتیاز